افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )
افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )

کاش فراموش شویم

این زخم ترین خنده ی بی روح لبان را
خونبارترین پنجره ، چشم خفقان را 
باران تو بشوی
این چرکِ عزادارِ شب آلوده ی میهن
ما مردمِ این ننگ به دامن
سیلاب به تاراج ببر 
این بشکه شرابی که در آن مار خزان است
این زهر که نادانی ما خالق آن است
دریا تو بنوش
شاید طوفان نام مرا برد 
شاید باران دست ترا شست 
شاید که پدر خوانده ی تاریخ 
 از کرنش ما هیچ نگفت
آینده ی این خاک از این برهه ی تاریک
چیزی نشنفت
شاید که بهاری دیگر باز بر آمد 
شبهای زمستانی تو باز سر آمد
شاید که دماوند از این خواب در آمد
٣٠ دی ٩٨
#پریشان_سلیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد