افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )
افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )

افسرده

بازهم طوفان مرا بر بالهایش برد برد

آرزوهایم کجاست ؟

قصه ها ونقل هاو گفتگوهایم کجاست؟

من دلم رنجیده است

بارها گریانده وخندانده وخندیده است

بارها پوسیده است

روزها و ماهها و سالها

باسرود خویش تنها بوده است

بارها و بارها با یارها

مست و خوش در دشت و  صحرا بوده است

هم در آغوش نسیم ، هم درآغوش غروب

هم کنار نازنین بانوی دریا بوده است

گاه با رویای خود خوابیده است  

گاهی از کابوس خود ترسیده است

زیروبم ها ی زمان بشنیده است

الغرض یک گرگ بالان دیده است

این دل اما سالهایی هست ...  نیست

درسرش حال وهوایی هست ؟ نیست

خنده ی آتشفشانش گم شده 

شعر در دست و زبانش گم شده

اشک هم از دیدگانش گم شده

چندوقتی هست که افسرده است

این گیاه دستچین پژمرده است

باز باید آتشی افروختن                     

 تا ملالش رابه آتش سوختن

شور عشقی داشتن ،دل باختن             

 قصر امیدی باید ساختن

دیده بر فردا وفردا . . . دوختن                        

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد