ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
خلوتی بود درآن دشت
وهوایی چه دل انگیز
بسته بودند دهان هیجان را
وغروب ... چه قشنگ !
مثل دلتنگی ما
دل من سخت گرفته بود ... چون بغض نگاه
دل تو سخت گرفته بود ... چون اخم غروب
پس چرا اشکی نیست ؟
پس چرا ابری نیست ؟
وچرا در سبد خالی رویاهایم اسمی نیست ؟
یا اگر دردل تو اسمی هست
در سکوتت که چنین رسمی نیست
گوش کن همسفرم
پشت دیوار حجاب من وتو
هق هقی هست که پروازش نیست
حس آوازش هست ، جوشش سازش نیست
دل من غمگین است
ودل دشت گرفته، تنها ... چون دل تو
ودل واژه گرفته تر ...چون بغض سکوت
همه جاوهمه چیز
بسته وساکت ودلگیر
آسمان ابری نیست
عکس چشمان نگاه
وچه خوب ...
هیجان دل تنگش مرطوب
نه دلش مثل من ومثل غروب
قطره ای اشک چکاندوتمام غم تنهایی خود با این اشک
از لب شب گذراند
سلام.
لذت بردم.مانا باشید و شاعردل تو سخت گرفته بود
چون اخم غروب مرسی
سلام مثل همیشه پر از تصاویر دلنشین .قسمت اخر شعرتون بیشتر لذت بردم هیجان دل تنگش مرطوب /نه دلش مثل من و مثل غروب .
سلام...
قشنگ بود....ممنون..........
درود به استاد خوبم!
مثل همیشه تک تک واژه های شعرتون
با وهم وخیالم بازی کرد
بسیار زیبا بود!
لطفتون پاینده سمیه ی مهربان